یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

یارا فایل

مرجع دانلود انواع فایل

دانلود فلسفه مجازات

اختصاصی از یارا فایل دانلود فلسفه مجازات دانلود با لینک مستقیم و پر سرعت .

لینک دانلود و خرید پایین توضیحات

فرمت فایل word  و قابل ویرایش و پرینت

تعداد صفحات: 21

 

مجازات یکی از قدیمی ترین نهادهای بشری است. خصیصهٔ بارز این نهاد، ناخوشایند بودن آن برای کسی است که مورد مجازات قرار می گیرد. این ویژگی فلاسفه را برانگیخته است تا در صدد ارایهٔ توجیهاتی برای آن برآیند.

این مقاله که در «دائرهٔالمعارف فلسفه» را تلیج به نگارش در آمده است، می کوشد نظریات فلسفی مختلف راجع به این مطلب را بررسی نماید. در ابتدا دو رویکرد آینده نگرا یا غایت گرا و گذشته گرا یا واپس گرا مطرح می شود. در رویکرد نخست مجازات به دلیل تأمین هدفی آتی و نتایج سودمند آن توجیه می شود؛ در حالی که رویکرد دوم به خطایی که مجرم مرتکب شده است توجه دارد.

هریک از این دو رویکرد، مظاهر متفاوتی دارد. معروف ترین مظهر رویکرد گذشته نگرا نظریهٔ تلافی جویانه است که ایدهٔ اصلی آن به یک معنا تاوان جرم است. از جملهٔ مظاهر رویکرد آینده نگرا، نظریهٔ تقلیل جرایم، باز پروری، اصلاح و درمان مورد است که بررسی قرار می گیرند.

در مقابل این نظریات که به مجرم توجه دارند، در بخش پایانی مقاله، نظریاتی که می کوشند مجازات را با توجه به قربانی جرم توجیه کنند مورد بررسی قرار گرفته و دو نظریهٔ ارضای خاطر و جبران خسارت مطرح شده است.

مجازات یکی از قدیمی ترین ساخته های بشری است. مشکل بتوان جامعه ای را تصور کرد که برای ناقضین قوانین اعم از نوشته یا نانوشته نوعی تنبیه روا ندارد؛ زیرا اداره جامعه متکی به این قوانین است. به علاوه، در بیش تر مکتب ها کیفر جایگاهی ثابت و قدیمی دارد. از بُعد مذهبی کسانی که علیه خدا یا خدایان مرتکب جرمی شوند باید منتظر مجازات جهان بالا باشند، حال یا در این دنیا و یا در صورت عدم تحقق، در آن دنیا.

نقطه مقابل مجازات، پاداش است و پاداش دادن به خاطر اعمال نیک شاید به میزان سزادهی اعمال بد دارای قدمت و ثبات باشد. با وجود این، کیفر دارای ویژگی خاصی است که اعمال آن را از دیدگاه فلسفی پیچیده می کند، حال آن که این مشکل در پاداش وجود ندارد. از آن جا که به لحاظ منطقی همه مجازات ها متضمن تحمیل درد و رنج بر مجرم است و طبع انسانی آن را نپسندیده و در شرایط عادی آن را انتخاب نمی کند، معمولاً اثری ناخوشایند بر مجازات شونده دارد. اما واقعیت آن است که برخی مجرمین کم و بیش و بسته به موارد مختلف، به مجازات خو می کنند.

این واقعیت اساسی مجازات، به طور مشخص موجب نگرانی منفعت گرایان است. توضیح این که: چون مجازات ناخوشایند بوده و موجب سلب منفعتی از مجرم است، در نگاه اول امر نامطلوب است مگر این که نتایج به دست آمده از آن برای جامعه (مثل کاهش میزان جرم) به اندازه ای باشد که رنج حاصل از اعمال آن را توجیه کند. این نگرانی در بیان معروف بتنام آمده است که: «هر مجازاتی بد است و مجازات فی نفسه متضمن شر و بدی است».

به رغم نگرانی بتنام، بدیهی است که مجازات گزاره ای ثابت نیست تا ارباب قدرت به واسطه آن مرتکب ظلم بر زیردستان شوند. اگر این گونه باشد مجازات صرفاً نوعی ظلم و استبداد است که انتظار می رود با حرکت جامعه به سوی انصاف و مردم سالاری بیش تر، از بین برود. اما از گذشتهٔ دور مجازات چیزی بیش از تحمیل رنج و درد ناخوشایند توسط حاکمان بوده است و همواره با اهداف حقوق و عدالت رابطه ای تنگاتنگ داشته است.

دست کم در موارد صحیح، مجازات چیزی نیست که بی جهت اعمال گردد. اصولاً افراد را به خاطر آن چه انجام داده اند کیفر می دهند. معنای این مطلب آن است که تعیین مجازات به خاطر نقض قاعده یا قانون است، اما ورای این مطلب مفهومی گسترده نهفته است که اگر مجازات متناسب بوده و اعمال آن ناشی از سوء استفاده از قدرت نباشد حق مجرم است. مفهوم دقیق «استحقاق» امر پیچیده ای است اما غالباً بر این نکته تأکید می شود که برای مستحق بودن مجرم لازم است اولاً، با عمل ارادی خویش موجب اعمال مجازات نسبت به خود شده باشد و ثانیاً، این مجازات تا جایی که ممکن است، با جرم تناسب داشته باشد.

در این دیدگاه، ناخوشایندی مجازات انکار نمی شود بلکه این ناخوشایندی عادلانه توصیف می گردد. این دو ویژگی اساسی در مجازات، یعنی ماهیت ناخوشایند و فرض ارتباط آن با عدالت، نقش مهمی در غالب تحلیل های فلسفی داشته و در مباحث بعدی مد نظر خواهد بود.

● دو توجیهٔ متفاوت

مسئله مهمی که در مورد مجازات ذهن فیلسوفان را به خود مشغول کرده چگونگی توجیه اخلاقی آن است. در دیدی کلی از دو منظر کاملاً متفاوت می توان به این موضوع پرداخت. در دیدگاه آینده نگر یا غایت شناختی، توجیه مجازات بر اساس تحصیل اهدافی در آینده است؛ اهدافی که انتظار می رود به واسطه تحمیل نوع خاصی، یا به طور کلی هر مجازاتی، تأمین گردد. بتنام در کتاب «اصول اخلاق و قانون گذاری» خود (۱۷۸۰) چنین دیدگاهی را توصیف می کند، اما منشأ این دیدگاه را باید در زمان افلاطون جست وجو کرد. افلاطون در فصل ششم از کتاب «قوانین» اظهار می دارد: «افراد را نباید به خاطر اشتباه گذشته شان مجازات کرد، زیرا وقتی عملی انجام شد نمی توان آن را به حالت اول برگرداند بلکه با دیدی به آینده، اعمال مجازات با هدف انزجار مجرم و دیگران از جرم به واسطه مشاهده مجازات انجام می گیرد».

نقطه مقابل این نگرش، دیدگاه گذشته نگر یا واپس گرا نسبت به مجازات است. مؤلفه های این دیدگاه تأکید بر مفاهیمی از قبیل استحقاق و تناسب جرم و مجازات است. در این جا توجه به نتایج بعدی مجازات ملاک نیست بلکه تأکید بر خطایی است که مجرم انجام داده است. بر اساس این، مطابق با نظر ارسطو، از لحاظ قضایی هدف اعمال مجازات ترمیم خطاهای گذشته است. در ادامه به بررسی این دو دیدگاه خواهیم پرداخت، اما مناسب است بحث را با دیدگاه گذشته نگر و به خصوص شاخصهٔ معروف آن، یعنی «نظریهٔ مکافات»، آغاز نماییم.

● نظریهٔ مکافات

واژهٔ «تلافی» از کلمهٔ لاتین Retribuere به معنای بازگرداندن گرفته شده است. اساس نظریه مکافات این است که مجازات تاوان جرم است. بازگرداندن دارای مفهومی مشابه در سطح انتقام ابتدایی است؛ به این معنا که اگر کودکی به کودک دیگر ضربه ای وارد کند، دومی ممکن است به او بگوید «کاری می کنم که تاوان آن را بدهی»، و همین که به خاطر آن ضربه، متقابلاً ضربه ای به او بزند تاوان خود را پرداخته است. در مفهوم رسمی تئوری مجازات مجرمین نیز همین استعاره به کار می رود؛ چنان که اغلب گفته می شود مجرم به جامعه بدهکار است و همین که مجازات را تحمل می کند دین خود را ادا کرده است.

با وجود رواج چنین اصطلاحاتی معنای دقیق استعارهٔ پرداخت به هیچ وجه روشن نیست. به طور دقیق چگونه مجازات بازپرداخت جرم است؟ در صورت توجه به معنای لغوی واژهٔ «پرداخت»، آن گونه که در دعاوی مدنی معمول است، مطلب روشن است. به عنوان مثال، اگر من به اموال کسی خسارتی وارد کنم و او علیه من اقامه دعوا نماید چنان که دادگاه مرا به پرداخت مبلغی به خاطر خسارت محکوم نماید به معنای دقیق کلمه، تاوان خسارتی را که ایجاد کرده ام پرداخت نموده ام.

اما اگر از قلمرو خسارت های مدنی به قلمرو مجازات کیفری وارد شویم روشن نیست چگونه اجرای مجازات زندان تاوان جرم ارتکابی است. تا آن جا که به قربانی جرم مربوط می شود زندان رفتن مجرم خسارتی را از وی جبران نمی کند، زیرا زیان و صدمه ای که وی متحمل شده است هم چنان باقی است. درست است که عامل ایجاد صدمه به خاطر آن متحمل خسارت شده است اما آیا آسیب وارد شده به مجرم جای گزین خسارت بزه دیده می گردد؟ در مورد این مطلب هیچ گونه توضیحی ارایه نشده است.

در برخورد با این مشکل گاهی اوقات قائلین به مکافات، استعاره دیگری به نام «تعادل» را به کار می برند. به طور سنتی عدالت حافظ تعادل دو کفه ترازو است؛ در یک کفه، جرم به عنوان عامل بر هم زننده توازن و در کفه ای دیگر مجازات به عنوان احیاکننده توازن است. با وجود این، کاربرد اقناع کننده این استعاره مشکل است؛ یعنی چگونه مجازات مجرم می تواند موجب توازن حقوق گردد. علاوه بر این که از نظر بزه دیده، خسارت های او هم چنان باقی است و معلوم نیست چگونه تحمیل صدمه مساوی به مجرم (از قبیل محرومیت از آزادی) موجب سر و سامان دادن به امور است.

سومین استعاره ای که بیش تر توسط قائلین به مکافات به کار می رود استعاره « امحا» یا «الغا» است. چنان که گفته می شود مجازات مجرم «پاک کردن لوح است». هگل در کتاب فلسفه حق (۱۸۳۳) بیان می دارد که مجازات موجب زوال خطایی است که در غیر این صورت باقی خواهد ماند. اما سؤال در مورد چگونگی فرض امحای آثار جرم از طریق مجازات است. به گفته افلاطون عملی که انجام شده است را نمی توان به مرحلهٔ پیش از تحقق بازگرداند.

هگل منظور خود را از واژهٔ امحا به طور کامل توضیح نمی دهد، اما اشاره می کند اگر مجرم مجازات نشود جرم هم چنان باقی خواهد ماند. (در زبان آلمانی Wurdegelten به معنای تداوم و اعتبار است). این امر حکایت از عقیده عمیق حسی دارد؛ عقیده ای که بسیاری از مردم در مورد نقض قانون با هر درجه ای از شدت دارند. هر گاه شخصی کشته شود یا مورد ضرب و جرح یا سرقت قرار گیرد به طور قوی احساس ما این است که نباید به سادگی از کنار آن گذشت و باید تلاش کرد مجرم دستگیر شده و در قبال اعمالش ملزم به پاسخ گویی گردد.

در غیر این صورت، در مقابل خطایی که صورت گرفته تسلیم شده و به آن اعتبار بخشیده ایم. اما زمانی که با مجرم برخورد می کنیم احساس ما این است که به شکل مقتضی به خطا پاسخ داده و عدالت اجرا شده است.

تأکید بر چگونگی عمق و گسترش چنین عقایدی ارزش مند است. این عقاید اگر هیچ چیز دیگری در بر نداشته باشد بیان گر این مطلب است که بسیاری از مردم سخت مخالف این ادعای بنتام هستند که همه مجازات ها شرّند. قائلین مکافات، در نقطه مقابل، معتقدند مجازات کردن شر نیست، زیرا در غیر این صورت به بدی اجازه بقا داده ایم.

با وجود این منطق، این ادعا که مجازات موجب امحای جرم است مشکل است. اصرار بر این که جامعه نباید به جرم اجازه بقا بدهد و این که باید برای حفظ نظم اخلاقی و حقوقی کاری بکند، حرف صحیحی است؛ اما فی نفسه قادر به توضیح یا توجیه آن چه که پس از دستگیری نسبت به مجرم صورت می گیرد نیست. به نظر می رسد این مطلب هم چنان قابل شرح و بسط است که واقعاً چگونه تحمیل مجازاتی از قبیل جریمه یا زندان موجب از بین رفتن خطای ارتکابی می گردد.

با وجود این، هیچ کدام از مفاهیمی که تا کنون مورد بحث قرار گرفت (یعنی مفهوم بازگرداندن، تعادل و امحا) نمی تواند توجیه قانع کننده ای برای مکافات گراها باشد. در بهترین وضعیت، چنین استعاره هایی به صورت های مختلف بیان کننده محدوده ای است که عقاید مکافات گرایانه در بیان و افکار روزمرهٔ ما ریشه دوانده است. نظریه مکافات هر چه


دانلود با لینک مستقیم


دانلود فلسفه مجازات

معرفی شخصیت و زندگی هیوم و تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding از دیدگاه هیوم

اختصاصی از یارا فایل معرفی شخصیت و زندگی هیوم و تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding از دیدگاه هیوم دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

معرفی شخصیت و زندگی هیوم و تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding از دیدگاه هیوم


معرفی شخصیت و زندگی هیوم و تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding از دیدگاه هیوم

 

 

 

 

 

 

 

 

 

معرفی شخصیت و زندگی هیوم و بررسی و تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding از دیدگاه هیوم

 140 صفحه فایل ورد و قابل ویرایش

چکیده

دیوید هیوم انگلیسی یکی از فیلسوفان مهم قرن هیجدهم میلادی است . که افکار و آراء او موجب تحولات و تأثیرات مهمی در فیلسوفان بعد از او شده است . او یک فیلسو ف تجربه گرای محض است که با تألیف مقالات و کتب متعدد توانست نظریات فلسفی خود را برای آیندگان به ثبت رسانده و در سیر تکاملی فکر فلسفی غربی نقش آفرینی کند . آثار او گرچه طبق گفته خودش در زمان حیات او با واکنش چندان مثبتی روبه رونشد ، لکن در عصر حاضر و خصوصا در محافل دانشگاهی از اهمیت بسزایی برخوردار است . از مهمترین آراء معرفتی او می توان رساله کنونی “تحقیق در باب فاهمه بشری An Enquiry Concerning Human Understanding”  را نام برد که در سالهای 1746 و 1747 در شهر تورن منتشر ساخت .

نگارنده تلاش کرده است متن این مقاله را با دقت مورد بررسی قرار داده و ترجمه کند . در برخی موارد که متن دارای ابهام و یا نارسایی بوده است در پاورقی به توضیح و ترمیم آن پرداخته تا خواننده بهتر بتواند به معانی و اصطلاحات مورد نظر هیوم آشنا شده و مفاهیم آن را به خوبی دریابد ؛ همچنین برای آنکه خواننده به هنگام مراجعه به متن بتواند آن را به طور مستقیم مورد مطالعه قرار دهد و احیانا در مواردی بدان استناد کند در پایان ترجمه برخی از کلمات مهم و مشکل را به طور اصطلاحی و به ترتیب حروف الفبای انگلیسی ترجمه نموده ام . این کار علاوه بر ویژگی فوق می تواند قضاوت درباره ترجمه را نیز مناسب تر سازد . در ترجمه برخی لغات تخصصی متن به کتب فلسفی مهمی مانند جلد پنجم از کتاب “تاریخ فلسفه” اثر فردریک کاپلستون با ترجمه امیر جلال الدین اعلم و کتاب “کلیات فلسفه رجوع نموده”  و سعی کرده ام تا ترجمه مناسبی برای لغات اختصاصی فلسفه هیوم و سبک نوشتاری او ارائه دهم .

قبل از پرداختن به ترجمه متن ، مقدمه ای درسه فصل بیان شده که در آن بعد از معرفی شخصیت و زندگی هیوم به بررسی و نقد برخی آراء مهم او پرداخته ام .مقاله

   

 

 

1-خلاصه ای از زندگینامه او در مقدمه رساله ذکر شده است.

حاضردارای 12 فصل است که در هر کدام مطلب اصلی متن به طور تخصصی تر و تحت عناوین و موضوعات ریزتر مورد بررسی قرار گرفته است .

اینک  به مطالب اساسی هر فصل اشاره می کنم :

فصل اول تحت عنوان انواع مختلف فلسفه از جمله فلسفه اخلاق یا علم طبیعت انسان بحث می کند و طرق مطالعه علم اخلاق را بیان می دارد . روش اول به عمل انسان و به فضائل و رذائل اخلاقی توجه دارد و روش دوم به روش عقلی برخی فلاسفه اشاره می کند . پس از فلسفه اخلاق در باب دو نوع فلسفه تحت عنوان فلسفه ساده و روان و نیز فلسفه پیچیده و دشوار بحث می کند. منظور او از فلسفه آسان فلسفه ای است که براساس حس و تجربه بوده و برای عموم قابل فهم باشد . و مقصودش از فلسفه پیچیده و انتزاعی فلسفه مابعدالطبیعه است که به هیچ وجه پایه و اساس تجربی و حسی ندارد، بنابراین از قوه درک بشر خارج است؛ و به همین دلیل مابعد الطبیعه از نظر هیوم فراتر از علم بشری بوده و صرفا موهوم است . درنتیجه هیوم لفظ “علم” را تنها به فلسفه ساده اطلاق می کند.

درفصل دوم، مطلب در باب منشاء پیدایش تصورات است .دیوید هیوم این بحث را که تا اندازه ای علمی و تخصصی است با ظرافت تمام و بادقت نظری که در خوریک  فیلسوف است مورد بررسی قرار میدهد . او با مثالهایی واضح ثابت می کند که منشاء تصورات بسیط به دریافت انسان از شیء و در واقع ادراک حسی برمی گردد . قوه تصور انسان از ادراکات حواس تقلیدیا نسخه برداری نموده و برای خود تصوری درست می کند. با یادآوری این تصورات، احساس اصلی انسان  با انرژی بیشتری مجددا زنده می شود . در این فصل ادراکات به دو دسته تقسیم شده اندکه تفاوت آنها درشدت و ضعف آنهاست . هیوم از ادراکات قویتر به“انطباعات” و از ادراکات ضعیف تر به عنوان  “تصورات ” نام برده است. او مفاهیم و تصورات انتزاعی و مبهم را از جمله تأثرات می داند زیرا مرزمشخصی دربین آنها وجود ندارد تا آنها را از هم متمایز کند .

فصل سوم به نوعی دنباله مبحث فصل قبل است . هیوم می گوید برخی تصورات با یکدیگر مرتبطند و ارتبط آنها از سه اصل تشابه ، مجاورت و علیت تبعیت می کند. بین دو شیء یا دو امر ، یا رابطه علی ومعلولی برقرار است یا اینکه آن دو تصور ناشی از دو شیء مجاور یکدیگرند و یا از جهت یا جهاتی بین آنها تشابهاتی دیده می شود .

فصل چهارم متشکل از دو بخش است در این دو بخش مبحث اصلی پیرامون رابطه بین علت ومعلول است .نویسنده به شبهات شکاکیون پیرامون عملکرد فاهمه پرداخته و به آنها پاسخ می دهد . او در صدد است تا ثابت کند استدلالات پیش تجربی قادر به کشف رابطه بین علت و معلول نمی باشند . بخش دوم از این فصل شامل شبهه ای است که در فصل پنجم به پاسخ آن می پردازد و بیان می دارد که نه ادارک حسی، نه تجربه و نه استدلال هیچ کدام قادر به کشف این رابطه نیستند . او به روش تشکیک ثابت می کند که آن عامل اصلی که انسان را وامی دارد تا از ظهور یک شیء پی به ظهور شیء یا امر ملازم آن ببرد همانا عامل “عادت” است . لذا عادت را به عنوان تنها راهنمای بزرگ بشر معرفی می کند. زیرا تنها عادت است که تجارب بشر را سودمند می سازد.در بخش دیگر از این فصل به توضیح در باب “باور” می پردازد و با روانکاوی دقیق این ویژگی آدمی را به عنوان وجه تمایز رؤیاهای فاهمه و تصورات ذهنی معرفی می نماید . تصورات توأم با باور است که می تواند به حکم عادت از مشاهده امری به امر ملازم آن پی برد . تأثیر تشابه در تقویت تصورات بسیار مهم است دو نسبت مجاورت و علیت نیز به همان نسبت در تصورات ایجاد شدت و ضعف می کند و آنچه قوای ما را بر طبق جریان منظم طبیعت به پیش می برد و در سرشت هر بشر نهفته است عامل “غریزه” است .

در آن روزگارساختار فکری مردم به گونه ای بود که اختلال در ایجاد معلول را اختلال در نظم طبیعت به شمار می آوردند ،لذا نویسنده در فصل ششم به این بحث می پردازد که اختلال در ایجاد معلول از علت همیشگی آن از نظر فلاسفه هیچ ربطی به نظم طبیعت ندارد ، بلکه وجود علل دیگری غیر از علت اصلی، در ساختار ویژه شیءاست که  مانع از بروز معلول همیشگی می گردد.

فصل هفتم توضیح  مفهوم واژه های نیرو ، قدرت، انرژی و مفهوم رابطه ضروری همراه با مقایسه ای بسیار دقیق بین مفاهیم ریاضی و علم هندسه با مفاهیم مابعدالطبیعه می باشد و  این مطلب را بر ما روشن می کند که مفاهیم علم ریاضی و هندسه به خاطر بسیط بودن قابل درکند، اما  مفاهیم مابعدالطبیعه مفاهیمی  پیچیده اند و پیوسته در ابهام به سر می برد. هیچ گاه نیرویی که علت ومعلول را به هم پیوند می دهد قابل شناسایی نیست؛ چون تجربه در آن راه ندارد . پس ذهن انسان قادر به درک رابطه ضروری بین علت و معلول نیست . آنچه برای ما معلوم است تلازم بلاواسطه اشیاء است که صرفا به کمک تجربه می آموزیم اما قادر به درک رابطه ضروری بین علت ومعلول نیستیم . فصل هشتم درباره دو واژه ضرورت و آزادی است . منظور نویسنده از آزادی و اختیار قدرت انجام عمل و عدم انجام آن است بر حسب آنچه که اراده تعیین می کند.چه بسا دو واژه ضرورت و آزادی گه گاه به به جای دو واژه جبر و اختیار به اشتباه استعمال شوند؛لکن دراینجابحث صرفا در مورد اعمال ارادی و بهتر بگوییم افعال انسان نیست و دایره آن وسیع تر می باشد یعنی شامل تمام اعمال ارادی وغیر ارادی و ویژگیهای  ماده نیز می شود .

فصل نهم راجع به تعقل درحیوانات است.اینکه حیوانات نیز مانند انسان به کمک تجربه استنتاج می کنند و معلولات مشابه را از علل مشابه انتظار دارند بسیار بعیداست و نمی توان گفت که این نتیجه گیری در حیوانات برپایه پیشرفت تدریجی برهان و استدلال باشد تا بدان وسیله دریابدکه حوادث مشابه بایدازامور مشابه ناشی می شود . تنها عامل عادت است که حیوان را وادار می کندتا از برخورد هر شیء باحواس ملازم همیشگی آن را استنتاج کند . نکته دیگری که در این فصل نهفته است این است که بخش مهمی از معلومات حیوانات غریزی است .

درفصل دهم می بینیم همان طورکه هیوم فلسفه مابعدالطبیعه رابه عنوان یک علم نمی پذیرد ، معجزه را نیزبه باد تمسخر گرفته و با استناد به تلازم علل مشابه با معلولات مشابه بیان می دارد که چون معجزه نقض قوانین طبیعت است و تجربه پذیر هم نمی باشد پس مبتنی بر استدلال نبوده وبنابراین دارای شاهدان محدودی است که نمی توان به صدق گفتار آنها اطمینان حاصل نمود پس معجزه امری نامعقول بوده و به هیچ عنوان قابل اثبات نمی باشد . لکن در نهاد هر انسان نسبت به معجزه گرایشی وجود دارد. این گرایش در هیچ زمانی از بین نرفته وپیوسته با سرشت بشرعجین است .

فصل یازدهم در باب عنایت خاصه (الهی) و آخرت بحث شده این مبحث شامل یک مباحثه فلسفی بین هیوم و یکی از دوستان وی می باشد . در این مباحثه هیوم به عنوان نماینده مردم شهر آتن مورد خطاب دوستش که از زبان اپیکورس سخن می گوید و در واقع به عنوان نماینده فلاسفه است قرار می گیرد.

فصل دوازدهم راجع به فلسفه آکادمیک یا شکاکانه است. این فصل که متشکل از سه بخش می باشد در مورد اثبات وجود خدا و شبهات مطرح شده در این باب نکاتی را بیان می دارد. هیوم در فصل آخر دیدگاه شکاکانه فلاسفه آن زمان را که دیدگاه جدیدی است و به خوبی در محافل دانشگاهی مشهوداست مورد بررسی قرار داده و شبهاتی چند از آن فلاسفه را مطرح نموده و به پاسخ آنها می پردازد .

 نگارنده تلاش کرده است همه این فصول را با دقت نظر فلسفی ترجمه کرده و در عین امانت داری و خارج نشدن از چارچوب متن انگلیسی ، ساختار کلی جملات آن را حفظ نموده و مطلب رابه گونه ای بیان کند که برای خواننده قابل فهم باشد . در عین حال  شاید هیچ کاری خالی از نقص و اشکال نباشد . امید است که صاحب نظران و استادن فن ازنظرات اصلاحی واکمالی خویش اینجانب را محروم نفرموده و با ارشاد و تذکرات شایسته خویش نگارنده را در ارائه هرچه بهتر این اثر فلسفی یاری نمایند.                                     

                                                                                    سیده فاطمه موسوی

                                                                                    زمستان 1381

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

مقدمه

 

زندگینامه

 

دیوید هیوم در روز بیست و ششم آوریل 1711 درروستای ناین ولز1 شهر ادنبورگ2 اسکاتلند به دنیا آمد . برخی او را فیلسوف حسی مذهب یا فیلسوف شکاک اسکاتلندی می نامند که مؤثرترین فیلسوف دوره جدید (قرن 18 ) غرب محسوب می شود . او چنان در تاریخ زندگی خویش سرگرم نوشتن بود که به گفته خوداو“تاریخ زندگیش چیزی جز تاریخ آثارش را دربرنخواهد داشت ” 3 . او در خانواده ای اصیل اما با بضاعت مالی اندک به دنیا آمد . پدرخویش را دراوان کودکی از دست داد وبه همراه خواهروبرادر بزرگترش تحت تربیت مادرکه زنی بسیار شایسته بود قرار گرفت . خانواده هیوم طبع وی را مناسب قضاوت می دانستند ولی او از همان ابتدا دلبسته ادبیات و آثارادبی بود و آثار سیسرو4 و ویرژیل5 را با ولع تمام مطالعه می کرد . سال 1734 به برسیتول رفت . دیری نپایید که موقعیت را برای دانش اندوزی نامناسب یافت و به همین سبب به فرانسه عزیمت نمود و در مکانی روستایی به مطالعه مشغول گشت و با بضاعت اندک وقت خود را صرف شکوفایی استعداد ادبی خود نمود . با عنوان اولین اثر او می توان از “رساله ای در طبیعت آدمی ”6 نام بردکه “مدعی تحقیق در عالم روانی با روش علمی نیوتن در حل مسائل فیزیک است ”7 . او این اثر را در شهر لافلش فرانسه نگاشت . پس از گذشت سه سال در سال 1737 به لندن رفت و در

 

   

 

 

1-Ninewells                  

2- Edenburg

3- My  Own  Life.   D.H  [ترجمه زندگینامه هیوم به قلم حمید عنایت صفحه 15 . ترجمه تاریخ طبیعی دین] 

  • Cicero سخنور رومی وفات در سال 43 (ق.م)
  • Virgil شاعر رومی وفات در سال 19 (ق.م)
  • Treatise of   Human   Nature
  • کتاب کلیات فلسفه ، ریچارد پاپکین و آوروم استرول ، ترجمه دکتر سید جلال الدین مجتبوی ، صفحه 311 .

 

اواخر سال 1738 رساله خود را منتشر ساخت اما با استقبال چندانی روبرو نشد . در سال 1742 اولین بخش مقالات خود را منتشر ساخت و نسبت به  اثر قبلی در میان خوانندگان واکنشی مثبت یافت .سپس در روستا نزد مادر و برادرش به فراگیری زبان یونانی پرداخت . سال 1746 و 1747 را در دو مأموریت نظامی شرکت داشت و این تنها وقفه مطالعاتی در زندگی هیوم بود ولی ظرف این دو سال توانست ثروتی گرد آورده و به فکرانتشارمجدد“رساله درطبیعت آدمی” افتاد لذا بخش اول آن اثر را تحت عنوان“تحقیق در باب فاهمه بشری ”1 در شهر تورن منتشر یافت ؛اما با استقبال چندانی روبرو نشد.اولین بخش از مقالات سیاسی و اخلاقی وی نیز در لندن انتشار یافت . اودومین بخش از مقالات سیاسی و اخلاقی خودرا به نام “گفتارهای سیاسی ”2 و نیز “پژوهش در اصول اخلاق”3 نوشت . دراین زمان به او خبر رسید که آثار گذشته او از محبوبیتی در بین اهل علم برخوردار شده . سال 1752 در ادرنبورگ به سرمی برد ،در آن هنگام “گفتارهای سیاسی ” وی منتشر شدو بدنبال آن کتاب “پژوهش در اصول اخلاق ” انتشار یافت سال 1752 به کتابداری در کتابخانه دانشکده وکلای مدافع مشغول گشت و در آنجا بود که تصمیم گرفت تاریخ انگلستان را به رشته تحریر درآورد. این اثر او به خلاف انتظار وی مخالفت احزاب مختلفی را در برداشت واسقف انگلستان دکتر هرینگ4 واسقف ایرلند دکتر استون5 تنها کسانی بودند که طی پیامهایی به اودلگرمی می دادند . در همین زمان “تاریخی طبیعی دین ” 6 را در لندن منتشر یافت که باز هم با بی تفاوتی عامه روبرو گردید .1756 جلد دوم تاریخ انگلستان را که شامل دوره پس از مرگ چارلز اول و انقلاب بود به چاپ رسانید که نسبت به جلد اول این تاریخ از آوزه بهتری برخوردار شد. وی مجددا شروع به تصحیح جلد اول نمود تا سال1761 که موفق به چاپ آن گردید . رفته رفته آثار اونزد مردم از معروفیت و پذیرش بهتری برخوردار شد؛ تا اینکه بابت انتشار آنها از بهره فراوانی برخوردار گردید سپس به زادگاهش اسکاتلند بازگشت .طی این سالها او از هیچ کدام از بزرگان خواهشی ننمود و در پی همنشینی با آنان هم نبود تا سال 1763 که ارل هارتفورد7 ، وی را در سفارت انگلستان در پاریس دعوت به همکاری نمود او ابتدا دعوی وی را رد کردوسپس آن را پذیرفت و به پاریس رفت تامنشی سفارت

   

 

 

1-An   Enquiry    Concerning     Human      Understanding

2-Political    Discourses    

3- Emquiry   Conuerning   the  Principles  of  Morals

4-Herring                           5- Stone             6- Natural   History    of   Religion

7-Earl   of    Hurtford

 گردد . پس از مدتی از پذیرفتن این پست خرسند گردید. او خود می گوید“اکنون از پیوند با آن بزرگزاده و نیز بعدها با برادرش ژنرال کانوی 1 هم به دلیل لذت وهم سودی که از آن به من رسید خود را خوشنود می یابم . آنان که نمایش های شگفت تشریفاتی راندیده اند هرگز تصور نتوانند کرد که در پاریس مردان و زنان از هر مقام و منزلت ، چگونه از من پذیرایی می کردند . هرچه از تشریفات مبالغه آمیزشان بیشتر می گریختم بیشتر گرفتار آنها می شدم ولی زیستن در پاریس مایه یک خرسندی واقعی است و آن همنشینی با شمار فراوانی از مردم فرزانه و دانا و با ادب آن شهر است . یک بار در این فکر شدم که همه عمر در ‎آن شهر بمانم.”2 هیوم تا سال1765 کاردار سفارت بود، اما در آغاز سال 1766 پاریس راترک گفته و به قصد یافتن گوشه ای خلوت به ادنبورگ بازگشت.سال 1767 معاون وزیر شد و به سال 1769 مجددا به ادنبورگ بازگشت . در بهار 1775 دچار اختلال روده ای گشت و سرانجام در سال 1776 از دنیا رفت.“همپرسه هایی درباره دین طبیعی ”3  که قبل از سال 1752 نوشته بود ، پس از مرگش در سال 1779 منتشر شد . او در شرح احوال خود مکرر در وصف خلق و خوی خود می گوید: “من مردی آرام سرشت و خویشتن دار و گشاده رو و معاشرجوی و زنده دل و مهرپذیر و گریزان از دشمنی و درهمه انفعالهای خویش بسیار معتدل هستم حتی عشق من به شهرت ادبی که عشق فرمانروای زندگی من بوده است ، با همه ناکامی هایم هرگز خویم را تلخ نکرد.”4

   

 

 

 

 

  • Conway

2- تاریخ طبیعی دین ، نوشته دیوید هیوم ، ترجمه حمید عنایت صفحه 25 

3-

4- “زندگی خودم  ” در تاریخ طبیعی دین ، نوشته دیوید هیوم ، ترجمه حمید عنایت ، صفحات 15 تا 27 و همچنین تاریخ فلسفه تألیف فردریک کاپلستون ، ترجمه امیر جلال الدین اعلم، صفحات 276 و 278 .

 

 

 


دانلود با لینک مستقیم

دولت الکترونیک و نقش رایانه در پیشرفت های بشری

اختصاصی از یارا فایل دولت الکترونیک و نقش رایانه در پیشرفت های بشری دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

دولت الکترونیک و نقش رایانه در پیشرفت های بشری



مقدمه
یکی از مباحث مطرح در حوزه ارتباطات و مدیریت دولت الکترونیک، می باشد. این جنبه از ارتباطات رایانه ای و الکترونیک طی سال های اخیر در جهان مورد توجه قرار گرفته و بسیاری از سازمان های دولتی برای ارائه خدمات خود به مردم به استفاده از این پدیده روی آورده اند.
دولت الکترونیک در واقع اصطلاحی است که به ارائه خدمات دولتی از طریق اینترنت و با بکارگیری ابزارهای رایانه ای اطلاق می شود.
اصطلاح دولت الکترونیک به معنای کاربرد شبکه های کامپیوتری و هر نوع ابزار الکترونیکی دیگر، توسط وزارت خانه ها، سازمان ها و ادارات دولتی به سمت ارائه خدمات و اطلاعات به مردم، شرکتها و سایر سازمان های دولتی است. بدیهی است با توجه به گسترش روز افزون و بی حد و حصر اینترنت همانند هر چیز و هر پدیده دیگر همانند تجارت الکترونیک، بانک الکترونیک و... نقش اینترنت و فن آوری اطلاعات در دولت الکترونیک اهمیت پیدا می کند.
از جمله مهمترین مزایای دولت الکترونیک آن است که همه افراد اعم از حقیقی و حقوقی سازمان و بخش های خصوصی و دولتی قادر می شوند از طریق اینترنت و رایانه و به دور از محدودیت های مکانی و زمانی به اطلاعات و خدمات دولتی دسترسی پیدا کنند.
از جمله مصادیق بارز مزیت چنین دولتی را می توان از بین رفتن رانت دانست چرا که لازمه چنین دولتی را شفافیت کامل است. در چنین سیستمی دیگر نیاز به حضور فیزیکی دو طر ف (شهروندان و حکومت) در یک محل واحد وجود ندارد، بلکه هر یک از طرفین با استفاده از امکاناتی که شبکه اینترنت در اختیارشان می گذارد به رتق و فتق امور می پردازند.


دانلود با لینک مستقیم

پیش نویس قانون جرائم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991

اختصاصی از یارا فایل پیش نویس قانون جرائم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991 دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

پیش نویس قانون جرائم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991


پیش نویس قانون جرائم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991

 

 

 

 

 

 

 

مقاله با عنوان پیش نویس قانون جرائم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991 در فرمت ورد در 20 صفحه و شامل مطالب زیر می باشد:

اشاره
بخش نخست
فصل نخست : تعریف وتوصیف
ماده 1 : تعریف
ماده 2 : توصیف
فصل دوم : اصول کلی
ماده 3 : مسئولیت ومجازات
ماده 4 : انگیزه ها
ماده 5 : مسئوولیت دولتها
ماده 6 : تکلیف به محاکمه یا استرداد
ماده 7 : عدم شمول مرور زمان
ماده 8 : تضمینهای قضایی
ماده 9 : منع تعقیب مجدد
ماده 10 : عطف بماسبق نشدن
ماده 11 : امر آمر قانونی یا دستورهای مافوق
ماده 12 : مسئولیت مافوق
ماده 13 : موقعیت رسمی و مسئولیت
ماده 14 : علل رافع مسئولیت و کیفیات مخففه
بخش دوم
جرایم علیه صلح وامنیت بشری :
ماده 15 : تجاوز
ماده 16 : تهدید به تجاوز
ماده 17 : مداخله
ماده 18 : سلطه استعمار گرانه وسایر اشکال استیلای خارجی
ماده 19 : کشتار دسته جمعی ( ژنوساید )
ماده 20 : تبعیض نژادی ( آپارتاید )
ماده 21 : نقض با برنامه یا وسیع حقوق بشر
ماده 22 : جرایم جنگی فوق العاده مهم
ماده 23 : استخدام، بکارگیری، تأمین مالی و آموزش مزدوران
ماده 24 : تروریسم بین المللی
ماده 25 : قاچاق مواد مخدر
ماده 26 : صدمات عمدی و شدید به محیط زیست
منابع


دانلود با لینک مستقیم

مقاله پیش نویس قانون جرایم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991

اختصاصی از یارا فایل مقاله پیش نویس قانون جرایم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991 دانلود با لینک مستقیم و پرسرعت .

مقاله پیش نویس قانون جرایم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991


مقاله پیش نویس قانون جرایم علیه صلح و امنیت بشری 19 ژوئیه 1991

تعداد صفحات :20

 

 

 

 

 

 

 

 

اشاره :

مسأله تدوین حقوق بین الملل کیفری، یعنی نظام حقوقی که قادر باشد نظم عمومی بین المللی را درمقابل بزهکاران تضمین نماید، از اواسط سده نوزدهم درمحافل دانشگاهی وانجمنهای علمی مطرح بوده است . فعالیتهای اتحادیه بین المللی حقوق کیفری وسپس اقدامهای جانشین آن، یعنی انجمن بین المللی حقوق کیفری که درقالب تدوین و ارائه طرحهای مختلف راجع به «قانون بین الملل جزا» و « اساسنامه دادگاه بین المللی کیفری » انجام شده ومی شود، گامهای اولیه مهمی دراین مورد محسوب می گردد .

وقوع دوجنگ جهانی اول و دوم به فاصله کمتر از بیست سال، قبل از هرچیز، بیان کننده آن بود که نظم عمومی بین المللی، یعنی صلح و امنیت در جامعه بشری، شدیداً آسیب پذیر است وبنابراین باید با تجهیز جامعه جهانی به ابزارهای بین المللی قانونی سرکوبگرانه، پیشگیرانه وبازدارنده، یعنی در واقع تهیه و تدوین سیاست جنایی بین المللی، نظم جهانی را از تعرضات وجرایم بین المللی جدید مصون داشت. بدین ترتیب، به موازات مطالعات و پیشنهادهای دانشمندان حقوق جزا و مصلحان اجتماعی و انجمنهای علمی، محافل رسمی بین المللی نیز فعالیتهای خود را در قلمرو ابزارمند و قانونمند کردن حمایت کیفری از صلح وامنیت جهانی آغاز کردند .

از نخستین تجربه ها و سندهای بین المللی عمده در زمینه محاکمه ومجازات بزهکاران بین المللی، اساسنامه های دادگاه نورنبرگ و دادگاه توکیو هستند که مأمور رسیدگی به جرایم جنگی وجرایم علیه بشریت، که در دوران جنگ دوم در اروپا و خاور دور ارتکاب یافته بود، شدند. سازمان ملل متحد، بلافاصله پس از تشکیل ، با استفاده از تجربه محاکمات واحکام دادگاههای بین المللی نورنبرگ و توکیو فعالیت خود را در قلمرو تدوین حقوق بین الملل جزا آغاز نمود . مجمع عمومی سازمان ملل متحد، ابتدا این وظیفه را در دسامبر 1946 به « کمیته تدوین حقوق بین الملل » محول کرد؛ سپس به موجب قطعنامه ای کمیسیون حقوق بین الملل را که درنوامبر 1947 جانشین کمیته مزبور شده بود ، مأمور کرد تا فعالیتهای کمتیه را دردو قلمرو تدوین « قانون جرایم علیه صلح وامنیت بشری » از یک سو و «اساسنامه تشکیل دادگاه بین المللی کیفری » از سوی دیگر فعال تر کند و آن را ادامه دهد .

فصل نخست : تعریف وتوصیف

ماده 1 : تعریف

جرایم ( حقوق بین الملل ) که دراین قانون تعریف شده اند، جرایم علیه صلح وامنیت بشری محسوب می شوند .

ماده 2 : توصیف

توصیف هر فعل یا ترک فعل به عنوان جرم علیه صلح وامنیت بشری ربطی به حقوق داخلی ندارد . قابل مجازات بودن یا نبودن یک فعل یا ترک فعل در حقوق داخلی ، تأثیری براین توصیف ندارد .


فصل دوم : اصول کلی

ماده 3 : مسئولیت ومجازات

  1. هرکس مرتکب جرمی علیه صلح وامنیت بشری گردد ، مسئول آن ومستوجب مجازات است .
  2. هرکس درارتکاب یک جرم علیه صلح وامنیت بشری ، معاونت وهمکاری یا وسایل انجام آنرا تهیه وتدارک کند، یا برای ارتکاب چنین جرمی تبانی ویا مستقیماً آن را ترغیب وتشویق نماید، مسئول و مستوجب مجازات است .
  3. هرکس مرتکب عملی شود که به منزله شروع ارتکاب یک جرم علیه صلح وامنیت بشری ( پیش بینی شده در مواد ) باشد، تحت این عنوان مسئول ومستوجب مجازات است. مراد از شروع به جرم، هرگونه شروع به ارتکاب جرمی است که فقط به واسطه شرایط خارجی که در اراده فاعل درآن مدخلیت نداشته، عقیم ویا معلق مانده باشد .

دانلود با لینک مستقیم